به گزارش جلال شرق به نقل از «تابناک»، پانزدهمین روز بهمن ماه ۱۳۵۷ در حالی آغاز شد که ساعاتی قبل، شورای انقلاب «مهندس مهدی بازرگان» را با تأیید امام خمینی به عنوان نخست وزیر برگزیده و وی مأموریت یافته بود تا دولت موقت را شکل دهد. بر اساس حکمی که امام در این روز آن را به امضا رساند و در حضور رسانهها قرائت شد.
با این حکم، بختیار تمام پایگاههایش را از دست داده و همچنان با انجام مصاحبههای مختلف سعی در به رخ کشیدن قدرت خود دارد. در شرایطی که کارکنان نخست وزیری به منظور پشتیبانی از مبارزات خونین ملت مبارز و قهرمان ایران و در جهت همبستگی با این نهضت، اعتصاب کردند، بختیار که در دفتر کار خود نیز پایگاهی نداشت، باز هم تلاش کرد با امام ملاقات کند، اما امام قاطعانه اعلام کردند تا استعفا ندهد او را نخواهند پذیرفت.
بختیار در مصاحبه با روزنامه «لوماتن» چاپ پاریس گفت: «من همچنان چون گذشته مشتاق ملاقات با آیتالله خمینی هستم، اما اگر ایشان موضعگیری نمایند، کوشش برای ملاقات ارزشی نخواهد داشت در این صورت ما همچنان دور از یکدیگر دوستان خوبی برای هم باقی خواهیم ماند!». او در مصاحبهای دیگر با لحنی دوگانه میان نرمش و تهدید گفت: «در برخی از اصول نه با شاه سازش میکنم نه با خمینی».
او در مصاحبههایش بر این نکات تأکید داشت:
۱- به آیتالله خمینی(س) اجازهی تشکیل دولت موقت را نمیدهم.
۲- کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند اعدام میکنم.
۳- تمام نظرات امامخمینی را در لباس قانون تحقق میبخشم.
امام (س) در پاسخ تهدیدهای دولت و فرمانداری نظامی فرمودند: «من باید نصحیت کنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش می خواهیم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند، ما به آنها محبت داریم…»
امام همچنین در سخنرانیها و دیدارهایشان با مردم اصول سیاستهایشان را اینگونه بیان فرمودند: «تمام اتباع خارجی در ایران به صورت آزاد زندگی خواهندکرد. ما برای اقلیت های مذهبی احترام قائل هستیم. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که درخدمت ملت باشند. دولتها حق هیچ نظارت ندارند…».
در همین روز، چندین پاسگاه هوایی در سراسر ایران علیه رژیم شاه شورش کردند. افراد زیادی از نیروی هوایی بازداشت و در پایگاه شاهرخی همدان زندانی شدند. دانشجویان طرفدار انقلاب اسلامی در لندن، ملبورن و انگلستان دست به تظاهرات وسیعی زدند. دویست نفر از وزرای سابق، معاونان وزارتخانه ها، بعضی از مدیران بخش خصوصی ،استانداران و… بازداشت شدند که اتهام آنها سوء استفاده از بیتالمال و فساد بود. دولت اعلام کرد چندین پرونده مربوط به سوءاستفادههای زیاد مالی در طرح تغذیه رایگان، حزب رستاخیز، سازمان اوقاف و امورخیریه و… در دست بررسی است.
قاب های ماندگار عکاس آمریکایی از انقلاب
دیوید برنت (DAVID BURNETT) عکاس آمریکایی، زمانی که ۳۲ سال بیشتر نداشت، در سفری ۴۴ روزه به ایران که همزمان با دی و بهمن ماه ۱۳۵۷ بود، عکس هایی گرفت که سی سال بعد آنها را در کتابی با نام «۴۴ روز» منتشر کرد؛ تصاویری که برخی شان برایمان بسیار آشنا هستند، ولی شاید ندانیم که از دریچه دوربین چه کسی به ثبت رسیدهاند.
برنت که سفرش از واپسین روزهای حکومت محمدرضا شاه پهلوی در ایران آغاز شده، در زمان بازگشت امام خمینی به وطن تداوم داشته و پیروزی انقلاب اسلامی ایران ختم شده، در این باره میگوید: «جالب است که ناخودآگاه و در زمانی درست وارد ایران شدم؛ هر روز اخبار جدیدی رخ میداد و این تنها مختص ایران نبود، بلکه در تمام دنیا اتفاقات مختلفی رخ میداد. ساعت ۸ به فرودگاه رسیدم، ساعت ۹ در هتل بودم، ساعت ۱۰ در دفتر خبرگزاری آسوشیتید پرس بودم و ساعت ۱۰ و نیم نخستین تصویرم را به ثبت رساندم. در خیابان صدای تیراندازی میآمد و آنجا بودکه متوجه شدم در اتفاقی حضور دارم که مربوط به آن روز و آن ساعت نیست بلکه بسیار واقعی است و ادامه خواهد یافت، نه اینکه فردا تمام شده باشد.»
او در ادامه میگوید: «فردای آن روز به قبرستان رفتم و تلاش کردم تا در مراسم تشییع یکی از کشته شدگان در تظاهرات روز گذشته عکاسی کنم. تلاش میکردم عمق اتفاقات سیاسی که در ذهن مردم میگذشت، بفهمم. مردمی که برای “تغییر” مبارزه میکردند. برای عکاسی کار سخت بود. آن زمان هیچ راهی برای ارتباط نداشتیم و به این دلیل یا باید با مردم همراه میشدیم و یا با تلفن های سکه ای با دفتر خبرگزاری تماس میگرفتیم و اتفاقات را میپرسیدم، آدرس میگرفتیم و سریع خود را به محل میرساندیم.»
این عکاس آمریکایی درباره ملاقات با امام و تصاویر خوبی که از ازدحام و دیدار مردم با امام در مدرسه رفاه به ثبت رسانده، میگوید: «تلاش میکردم دیده نشوم و حتی سلام نمیکردم و دست نمیدادم. نهایت تلاشمان را به کار میبردم تا توجهی به خود جلب نکنم. برای من این راز عکاسی در چنین شرایطی بود؛ که حضور داشته باشید ولی تاثیری در آنچه در حال رخ دادن است، نداشته باشید».
برنت در پاسخ به اینکه وقتی به ایران فکر میکنید، کدام تصویر مقابل چشمتان میآید، میگوید: «عکسی که واقعا دوستش دارم، عکسی است که در آن تعداد زیادی از زنان چادری در مدرسه رفاه جمع شدهاند و یکی از ایشان با دوربین دوچشمی رو به آسمان نگاه میکند. این تصویر رازی در خود نهفته دارد؛ به عنوان کسی که ناظر تمام اتفاقات رخ داده بودم، این عکس و راز آن را دوست دارم».
با این توضیحات بد نیست به روایت دوربین برنت سری بزنیم به ایران آن روزها و روایت این عکاس آمریکایی را در قالب توضیحاتی که برای تصاویر نوشته، مرور نماییم؛
تا کنون دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است