به گزارش جلال شرق «مهندس محمدرضا باهنر» یا همان مرد لابیهای مجلس که ثبت نام نکردنش برای انتخابات مجلس دهم را یک سوزن بانی برای تغییر مسیر قطار سیاستش میداند، او که از مجلس دوم تا نهم یعنی ۲۸ سال از زندگیش را در قامت مرد سیاستمدار بهارستان، طی طریق کرده است، پس از سالها از مجلس خداحافظی کرد و این روزها دیگر یک نماینده سابق است.
دبیرکل جبهه پیروان که برای نشست خبری مهمان خبرآنلاین شده بود در حاشیه این نشست، گپ و گفتی هم درباره فعالیتهایش در بیرون از مجلس، نگرانیش از نبود حزب گرایی در کشور، انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و … …با خبرآنلاین داشت.
او در میان صحبتهایش گریزی به خاطرات حضورش در مجلسهای گذشته زد و به پشت کردن احمدینژاد به رأی اصولگراها نیز اشاراتی داشت. از نظر باهنر افرادی که از کار حزبی فرار میکنند همان کسانی هستند که رأی آوریشان را منوط به کارهای پوپولیستی میدانند.
گفتگو با مرد لابی های مجلس با مزاح و شوخی شروع شد. او که زمانی به دست راست علی لاریجانی در مجلس معروف بود وقتی صحبت به لاریجانی می رسد می گوید «آقای لاریجانی مستجاب الدعوه هستند.»
او در جواب به این سوال که «آیا دعایشان برای شما هم گیرا بوده است؟» با طنازی خاص خودش ماجرای روز بعد از ثبت نام مجلس دهم و شاکی شدن لاریجانی از مشورت نکردنش در این موضوع را روایت کرد و گفت « لاریجانی مستجاب الدعوه است اما برای رأی نیاوردن من دعا نکرده بود، شاید دعا کرد که ثبت نام نکنم.»
مشروح گفت و گوی محمدرضا باهنر با خبرگزاری خبرآنلاین را ادامه بخوانید:
***
*آقای مهندس! آقای تاجگردن خاطره ای از آقای لاریجانی در مورد شما تعریف کرده و گفته بودند که رئیس مجلس گفته است «اگر باهنر بیکار بماند، توطئه میکند.»، الان شما در حال توطئه خاصی هستید؟
(خنده)والا! ، نمیدانم آقای تاجگردون اصل خبر را هم چقدر دقیق گفته است. چون من نشینده بودم. در هر صورت آقای لاریجانی تا آن زمان که با هم برخورد داشتیم و حتی الان به من محبت دارد. حتی در مورد ثبت نام نکردنم هم شاکی شدند.چون بنده یک بار دیگر هم قرار بود ثبت نام نکنم اما ۶ ماه قبل از ثبت نام ها موضوع را «لو» دادم.
*برای مجلس هفتم بود؟
بله. مجلس هفتم بود و میخواستم برای مجلس هشتم ثبت نام کنم. آن زمان مصاحبه کردم و گفتم که نمیخواهم ثبت نام کنم، خیلی هم ایستادگی کردم ولی در نهایت وادار به ثبت نام شدم. اما این بار چون تجربه داشتم کاملا محرمانه برخورد کردم. در حدی که به فرزندان خودم هم نگفتم. دختر کوچک من میگفت«بابا من دوست دارم بابایی داشته باشم که نماینده نباشد، باید چه کار کنم؟»(خنده)
ما عادت کردهایم از منافع تشکیلات استفاده کنیم اما هزینههایش را قبول نکنیم. یعنی با نردبان تشکیلات به نقاط بالا دست پیدا کنیم اما همین که به بالا رسیدیم، میگوییم کدام حزب؟چه کشکی؟چه قراری؟ مثلا آقای احمدینژاد زمانی که رئیس جمهور شد، گفت که «چه کسی گفته من اصولگرا هستم؟»
۵ ماه مانده بود به ثبت نام، به دخترم گفتم که بابا! انگار دعایت دارد،مستجاب میشود. جلوتر رفتیم و دو هفته مانده بود به ثبت نام، ترسیدم، نکند دخترم برود به خواهرهایش این موضوع را بگوید و از این طریق داستان ما فاش شود. به همین دلیل رفتم به این دختر کوچکم هم گفتم که«نه.مثل اینکه دعایت مستجاب نشد. احتمالا من باید بروم ثبت نام کنم.» دخترم خیلی ناراحت شد اما برای اینکه خبر لو نرود،مجبور شدم این کار را انجام بدهم.
خلاصه اینکه آقای لاریجانی خیلی محبت داشتند. البته همه روسای مجلس اینگونه بودند. در هر صورت بنده در سایه سه رئیس مجلس کار کردهام.
*ولی شانس آوردید.
نه حالا اینها یک مسئله دیگر است. انواع و اقسام تحلیلها را در رابطه با ثبت نام نکردن من انجام دادند. از تحلیلهای خیلی مثبت تا کاملا منفی.
*حتی اینکه گفتند شما رد صلاحیت میشدید و به این دلیل ثبت نام نکردید؟
مثلا همین. تا اینکه گفتند برای ریاست جمهوری میخواهد کاندید شود،که اینطور نیست.
اگر کار تشکیلاتی و حزبی باشد، دیگر اینگونه نیست که یک شب با یک مناظره تلویزیونی از کاندیدایی ۱۰ میلیون رأی کاسته و به کاندید دیگر اضافه شود.
*خب دلیل اصلی شما چه بود؟
و اما دلیل اصلی من. هر کسی از من میپرسد چرا ثبت نام نکردید؟هم شوخی و هم جدی میگویم که شما ۲۸ سال راهی را برو، اگر حوصله کردی که در سال بیست و نهم هم این راه را بروی، به من توصیه کن.در واقع این اقدام بنده یک سوزن بانی برای تغییر ریل بود، وگرنه ما قاعدتا بازنشستگی نداریم. ما امید داریم تا زمان حیات، ان شاءالله از پیگیری و تلاش برای اصول و اهداف نظام غفلت نکنیم و حس بازنشستگی نداشته باشیم. اما اینکه حتما این خدمت باید در مجلس باشد، قاعدتا اینگونه نیست. به این دلیل بنده ثبت نام نکردم و ان شاءالله کارهای دیگر انجام میدهم. اما آن نقل خاطره آقای تاجگردون از آقای لاریجانی، طنزگونه بوده است.
*آن حرف شوخی بود اما ما جدی میخواهیم از شما بپرسیم که چه میکنید؟
بله.این درست است، اما حرفهای آقای تاجگردون احساس میکنم که جملات به گونه خاصی مطرح شده است. حتی اگر اصلش هم در واقعیت گفته شده باشد، حالت شوخی و طنز داشته است.
*حالا الان چه میکنید؟
الان من یک مقدار کارهای گذشتهام شامل بعضی پیگیریها و قرارها را جمع و جور میکنم. ولی بیشتر تلاشم این است که دنبال کارهای تشکیلات سیاسی باشم، در واقع دنبال جمع کردن و منسجم کردن نیروهای اصولگرا هستم.
* آقای باهنر!این تلاشها برای انسجام اصولگرایان در همه دورهها شده است، زمانی آقای مهدوی کنی و اخیرا هم در آستانه انتخابات آقای حداد عادل در این زمینه تلاش کردند. به نظر میرسد، مشکلات ساختاری در بین اصولگراها برای عدم وحدت وجود دارد. شما این را قبول دارید؟ یک بخشی از آن برمیگرد به واژه«تکلیف شرعی». یعنی خیلی از اصولگراها زمانی که بحث تکلیف شرعی مطرح میشود، دیگر حاضر نیستند به کار حزبی و تشکیلاتی تن بدهند، فکر نمیکنید این مشکل اگر حل نشود، بنیانگذاری حزب در بدنه اصولگرایی به نوعی روی آب کار کردن است؟
من میخواهم این را به همه جریان ها تعمیم بدهم. اصولا در کشور ما کار تشکیلاتی همانطور که یک مقدار منافع دارد،هزینه هم دارد. شاید تعبیر خوبی نباشد اما میخواهم بگویم به اصطلاح ما عادت کردهایم از منافع تشکیلات استفاده کنیم اما هزینههایش را قبول نکنیم. یعنی با نردبان تشکیلات به نقاط بالا دست پیدا کنیم اما همین که به بالا رسیدیم، میگوییم کدام حزب؟چه کشکی؟چه قراری؟
برای این حرفهایی که من میگویم، مصداقهای روشنی دارم که اصلا مخصوص اصولگرایی نیست. اصلاح طلبها هم اینگونهاند. خدا ان شاءالله آقای خاتمی را سلامت نگه دارد و عاقبت به خیر کند. زمانی که رئیس جمهور شدند، در همان سالهای اول یک مقدار فشار تشکیلات سیاسی به او زیاد بود، یادم است که در آن زمان ایشان به گونه ای «بُرید» که حتی اسم هم برد و گفت که مجمع روحانیون و تحکیم چقدر رای دارند؟! سه میلیون؟ چهار میلیون؟ بیایند این مقدار رأی را ببرند و بگذارند من با باقی مانده رأیهایم، زندگی کنم.او را هم عصبی کردهبودند. یادتان هست که در مجلس ششم، وزرایش را استیضاح میکردند. حتی آقای خاتمی گفتند که رأی من از تشکیلات سیاسی نیست، بلکه من رأی خودم را آوردم.
آقای احمدینژاد هم همین را میگفت،آقای روحانی هم این حرف را میزند. همه اینگونه هستند. شاید دلیل اصلیش این است که ما منافع حزب را دوست داریم، اما هزینه هایش را نمی پسندیم و این میشود که حزب درکشور ما شکل نمیگیرد.
جریانها(سیاسی)هم مواج و لغزنده هستند. این موضوع تنها مخصوص روسای جمهور نیست،بلکه نمایندگان ما هم اینگونه رفتار میکنند. همین اخیراً در مجلس دهم، خیلیها گله کردند که کسانی از نردبان لیست امید بالا رفتند و اما زمانی که وارد مجلس شدند، به این لیست رأی ندادند. بالعکس هم شاید وجود داشته باشد. این افراد چه کسانی هستند؟ افرادی که هزینه نمیپردازند.
*این هزینهها در کشورهای دیگر نیست؟
چرا هست اما آنها حزب دارند و ما حزب نداریم. عرض من هم همین است. من خودم معتقد هستم که یکی از مشخصههای نظام مردم سالاری دینی ما این است که تمام مسئولان کشور ما با رأی مستقیم مردم یا با یک واسطه انتخاب میشوند. این نظام مردم سالاری ناچار به داشتن چند حزب قدرتمند است. اگر اینگونه نباشد، من نگران آینده این مردم سالاری هستم. حزب باید باشد. حزب هم ضابطه دارد. یعنی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشکال ندارد از حزب دموکرات بیست نفر کاندید ریاست جمهوری شوند، یک قانون و شاخص وجود دارد. یکسال با هم جدل میکنند و در نهایت یک نفر به عنوان گزینه آن حزب برای ریاست جمهوری باقی می ماند. دیگر نمیتوانند زیر حرفایشان بزنند یا اگر حزب حذفشان کرد، خودشان بروند جداگانه کاندید شوند.
هر کسی از من میپرسد چرا ثبت نام نکردید؟هم شوخی و هم جدی میگویم که شما ۲۸ سال راهی را برو، اگر حوصله کردی که در سال بیست و نهم هم این راه را بروی، به من توصیه کن.
در همین انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، زمانی که آقای عارف را وادار به استعفا کردند، بعداً دلخوری خودش را بروز داد و گفت که من را مجبور کردند. دوستان ما هم که کسی نبود مجبورشان کند، همه(به عنوان کاندید ریاست جمهوری) ماندند.(خنده)
در واقع آنها(احزاب در دیگر کشورها) منافع و هزینه ها را میپذیرند. من میخواهم بگویم در واقع پذیرش هزینه است که میتواند منافع را به اکثریت برساند. اگر کسی بخواهد هزینهها را رد کرده و شانه خالی کند، درست نیست. مثلا آقای احمدینژاد زمانی که رئیس جمهور شد، گفت که «چه کسی گفته من اصولگرا هستم؟ من اصلا اصولگراها را قبول ندارم.» در این فضا هر کسی، هر چیزی بخواهد،میگوید.
*فکر نمیکنید با این نگاهی که الان در رابطه با حزب وجود دارد و در واقع بنیانش بر آب است…
چرا بنیاناش بر آب است؟ من بحثم همین است. باید اراده ملی را در این موضوع ایجاد کنیم. من یک مثال میزنم. من از مجلس دوم در مجلس بودم. یعنی با یازده دولت بدون استثناء کار کردهام. از دولت اول آقای مهندس موسوی و حضرت آیت الله خامنهای تا دولت یازدهم. یازده دوره همه رئیس جمهورها را دیدهام.
آن یک دوره ای هم که در مجلس نبودم، نصفی با این دولت و نصف دیگر با دولت بعدی بودم. با همه دولت ها کار کردم، این دولت ها آمدند و رفتند. اینکه چرا نمیشود،بحث این است که تقریبا بعد از بحث حذف لیبرال ها و بحث بنی صدر و خط امامی ها که بالا آمدند، یک اختلاف بین خانواده انقلاب به وجود آمد که بر مسائل اقتصادی بود.
چپ و راست مبتنی بر اقتصاد ایجاد شده بود. این اختلاف اقتصاد دولتی و خصوصی، باعث شد تا ۲۵ سال کشور معطل شود تا بالاخره سال ۸۲ یا ۸۳ با اشاره حضرت آقا، مجمع تشخیص مصلحت نظام، سیاستهای کلی اصل ۴۴ را تعریف و خدمت مقام معظم رهبری تقدیم کردند. ایشان مسئله را ابلاغ کردند و تکلیف مشخص شد.
هر چند از نظر عملیاتی چندان روشن نشده است. هنوز هم کسانی که دنبال اقتصاد خصوصی هستند،زمانی که به قدرت میرسند،دنبال بزرگ کردن دولت میروند. اما از نظر طولی مشخص شد که سهم بخش خصوصی و دولتی در اقتصاد چقدر است. همه کشور به این نظر واحد رسیدند که باید تکلیف اقتصاد روشن شود، هرچند هنوز تکلیفش کامل مشخص نشده است و اشکال هم داریم اما از نظر تئوری این مشکل رفع شد.
یادم است که خاتمی در زمان ریاست جمهوریش به گونه ای «بُرید» که حتی اسم هم برد و گفت که مجمع روحانیون و تحکیم چقدر رای دارند؟! سه میلیون؟ چهار میلیون؟ بیایند این مقدار رأی را ببرند و بگذارند من با باقی مانده رأیهایم، زندگی کنم.
ما ۲۵ سال در کشور سر این دو مدل اقتصاد مشکل داشتیم. اینکه خصوصی باشد یا دولتی. من معتقد هستم که این جریان در مسائل سیاسی ما باید روشن شود. چون بعضی هستند که میگویند حزب یعنی دیکتاتوری تشکیلات.این ها افرادی هستند که در فضای پوپولیستی میتوانند کار کنند. در فضای پوپولیستی میشود رأی موجی گرفت یعنی یک باره فردی میآید و شعاری میدهد، ۴ میلیون رأی به رأی های خودش اضافه یا کم میکند. همین جریان های سال ۸۸ و ۹۲ مصادیق زیادی دارد.
اما اگر کار تشکیلاتی و حزبی باشد، دیگر اینگونه نیست که یک شب با یک مناظره تلویزیونی از کاندیدایی ۱۰ میلیون رأی کاسته و به کاندید دیگر اضافه شود. کسانی که در فضای پوپولیستی سیر میکنند و از این طریق میتوانند رأی جمع کنند، تصور میکنند که از این فعالیت حزبی ضرر میبیند و از آن فراری هستند.این که شما میگویید فضا آماده نیست،اتفاقا من میگویم فضا دارد آماده میشود.
*چگونه این فضا آماده میشود؟
من یک مثال برای شما میزنم، همین انتخابات تهران برای مجلس دهم، که خیلیها گفتند، برای اصولگراها بد شد. بله!اصولگراها در تهران شکست کامل خوردند اما دو اتفاق خیلی خوب افتاد. اول اینکه همه کنشگرهای سیاسی به این نتیجه رسیدند که مطالباتشان را باید پای صندوقهای رأی مطرح کنند. تجربه نشان داد که با شلوغ بازی کسی به مطالباتش دست نیافته است. نکته دوم اینکه مردم حزبی رأی دادند. خیلی جالب است. در تهران نفر اول تقریبا یک میلیون و ۷۰۰هزار رأی داشت، نفر سی ام یک میلیون و ۷۰هزار رأی داشت. آقای حدادعادل نفر سی و یکم که نفر اول ما بود، یک میلیون و ۵۰هزار رأی آورد، نفر شصتم، ۶۶۰ هزار رأی آورد و نفر شصت و یکم یکدفعه یک پنجم آراء قبلی شد. یعنی یک سقوط آزاد با اینکه فرد مشهوری هم بود، نماینده مجلس نهم بود قبلا هم توانسته بود به صورت انفرادی رأی بیاورد.
آقای غفوری فرد منظورتان است؟
آقای غفوری فرد و آقای طلا و همین دوستان بودند. این اتفاق خیلی خوب بود. یعنی مردم به احزاب رأی دادند و مردم اصلا کاری به آدم ها نداشتند. مردم به امضای لیست امید و اصولگراها رأی دادند.
درست است که در جریان تهران ما نتوانستیم موفق باشیم اما من به عنوان یک کنشگر سیاسی این اتفاق را گامی رو به جلو میدانم. این اتفاق خیلی خوب میتواند در کشور رخ دهد و مفید هم هست.
*یعنی مردم اگر حزبی رأی بدهند، قدرت در یک زمان دست یک حزب خواهد بود؟ مثلا اگر استان ها رأی میدادند، الان ۹۰ درصد مجلس دست لیست امیدیها بود؟
نه، اینطور نیست. احزاب در همه استان ها رای می آورند اما نمی گویم یک لیست کلا قدرت را در دست میگیرد. مثلا در همین انتخابات اخیر تهران لیست امید در تهران برد اما در کشور اینگونه نبود. همان روز ۹ اسفند بود که من یک کنفرانس مطبوعاتی داشتم، خیلی از دوستان اصلاح طلب خوشحال بودند که ما بردیم من با آنها بحث کردم که نه اصولگراها بردند، بعضی ها گفتند باهنر خیلی پر رو هست.(خنده) به خیلی ها گفتم که ۱۰ خرداد معلوم میشود چه کسی برده است. لیست امید تمام تلاشش را کرد اما تعداد آرایش پایین تر از دوستان ما بود.
الان در بعضی از حوزه های انتخابیه در ۱۰ دوره انتخابات مجلس، ۱۰ نماینده مختلف به مجلس فرستاده شدهاند، یعنی مردم در هر دوره به فردی رأی دادند و بعد پشیمان شدند و سراغ گزینه بعدی رفتند.
*حزبی رأی دادن درست است. اما خیلی ها نسبت به این لیستی رأی دادن ایراد میگیرند، حرف هایی میزنند در مورد اینکه خیلی از نمایندگانی که از لیست وارد مجلس شدند، اصلا شناخته شده نیستند.
نیاز نیست که حتما تک تک آنها را بشناسند. مردم به حزب رأی میدهند، الان بسیاری از نمایندگی که مجلس رفته اند، از سمت مردم شناخته شده نیستند و این مشکلی ندارد. اما اینکه چرا مثلا حزب امید افراد لیستش را از آدم های کم تجربه انتخاب کرد، بحث دیگری است. اگر حزبی باشد، خود حزب تلاش میکند تا افراد قدرتمند را انتخاب کند.
خدا رحمت کند مرحوم پرورش را، ایشان میگفتند که برخی از نماینده های مجلس تا بخواهند خیابانهای تهران را یاد بگیرند، دوره نمایندگی شان تمام شده است. این حرف ها غیر از این است که این نمایندگان تازه وارد زمان کمی برای درک مسائل کلان کشور دارند. دوره مجلس ۴ سال است که مثل ابر بهار میگذرد. خلاصه آدم باید سه دوره نماینده مجلس باشد تا بفهمد باید چه کند. احزاب که باشند، نماینده ها مجرب میشوند و وقتی نمایندهای به مجلس راه پیدا میکند، یک تیم فکری قوی پشت سرش قرار میگیرد./خبرانلاین
تا کنون دیدگاهی برای این نوشته ثبت نشده است