“روزهای پس از کنگره ”
سرویس یاداشت جلال شرق ، چه روزهای سختی است روزهای پس از کنگره!؟
شاید ازحد باور زمانه ما فراتر است کنگره,
دوره ای که سفره عشق به تمامی گسترده و همه ما برخوان پرنعمت آن نشسته بودیم!
اکنون در حسرت آن طعم و جستجوی آن بو, روزها و شب ها را می گذارنیم و به آهی بسنده میکنیم که چه زود گذشت…!!
من و توعشق را باور نکردیم
میان خون وآتش سرنکردیم
شهادت آمد اما ای دریغا!
گلویی از شهادت تر نکردیم
وقتی بیاد روزها و شب های کنگره میافتم دلم برای نخل های سربریده و سربندهای سرخ و سبز و سیمای خوش سیرتان افلاکی نشین تنگ می شود!
چه روزهای قشنگی بود روزهای همنفسی باشهیدان شاهد …!
خاطره پیشانی بندهای یازهرا و یاحسین و یا ابوالفضل و…به اهتزاز درآمده در فضای اجلاسیه …!
آه هنوز نجوای فرزندان پاسدار حریم حرم ،عطری, علیزاده … در گوش مان طنین انداز است…!
کجایند فرشتگانی که دور مادران سه شهید و دوشهیدو تک فرزند شهید داده…حلقه زده بودندو چون نگینی درخشان آنان را در بغل داشتند …!
یاد روزها و ساعت های با آقا رحیم وحاج قاسم بودن بخیر!
اینک میدان شهدای ذهاب خالیست از توپ و تانک و ضدهوایی و…
اما هنوز عطر و بوی کنگره در فضای شهر عطر گین است
نام و خاطره بزرگ مردان و شیرزنانی که الگوی زمان خود بوده و برای آیندگان نیز سراج منیری گردیدند که کوره راه های بی هویتی و گمگشتگی را روشن نمایند…!
حسین داداشی
متن زیبا و تاثیرگذاری بود