سرویس یادداشت جلال شرق، به نظرم درصد زیادی از مردم ایران این غزل را حفظند.
شعرای زیادی هم ، با تغییراتی که در دامنه این غزل ایجاد کردند ، آن را زمزمه کردند.
هرگاه که ناقوس الهی به صدا در می آید و درب های آسمان، باز می شود و فرشتگان الهی به زمین می آیند،
آنی را که آماده ترین و پاکترین است، با خود می برند.
و آسمان ما پر است از رفقای ما ، از آن انسان ها، که از توصیف آنها عاجزم.
به نظرم به قول حضرت مولانا، جهت پیش کشیدن باب آشنایی با شهدا، بهتر است؛
هر روز صبح ، دانش آموزان ما ، در صف مراسم صبحگاهی این غزل را بخوانند .
در همه مراسمات جمعه و جماعت، تقدیر و ترحیم ، توصیف و ترسیم ، بصیرت افزایی و تبیین ، وعظ و روضه و در کلاس های درس و دانشگاه و در آغاز هر سخن ،
این غزل به صورت دسته جمعی خوانده شود.
و حضرت مولوی این خدای شعر و سخن ، به اعتراف خودش در دیوان شمس تبریزی ، چقدر سخت توانست این غزل را بسراید و به ما هدیه دهد.
حقیقتا سخن گفتن از مقام شهدا بسیار بسیار، دشوار است و حتما توفیق الهی و عنایت ویژه خود شهدا را می طلبد .
به یاد همه شهدا بویژه شهیدان این روزها، اسماعیل هنیه ، شکر ، بیدی و...
این غزل حضرت مولوی را با هم بخوانیم؛
کجایید ای شَهیدانِ خدایی؟
بَلاجویانِ دشتِ کربلایی
کجایید ای سَبُکروحانِ عاشق؟
پَرندهتَر زِ مُرغانِ هوایی
کجایید ای شَهانِ آسْمانی؟
بِدانسته فَلَک را دَرگُشایی
کجایید ای زِ جان و جا رَهیده؟
کسی مَر عقل را گوید کجایی؟
کجایید ای دَرِ زندان شِکَسته؟
بِداده وامداران را رَهایی
کجایید ای دَرِ مَخْزَن گُشاده؟
کجایید، ای نَوایِ بینَوایی؟
دَران بَحْرید کین عالَمْ کَفِ اوست
زمانی بیش دارید آشنایی
کَفِ دریاست صورتهایِ عالَم
زِ کَفْ بُگْذَر، اگر اَهْلِ صَفایی
دِلَم کَف کرد کین نَقْشِ سُخَن شُد
بِهِل نَقْش و به دل رو، گَر زِ مایی
بَرآ ای شَمسِ تبریزی زِ مَشرق
که اصلِ اصلِ اصلِ هر ضیایی
علیرضا تنهای کیسمی
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاهتان را بنویسید